...
تو که...
دوریت،آزمون تلخ زنده به گوریست.
تو که...
دوریت،آزمون تلخ زنده به گوریست.
روزهای نبودنت را می کشم و
قاب می کنم،
بیا وتماشا کن...
بزرگترین دروغ دنیاست،
وقتی تو نیستی...!!
تمام درها را باز گذاشته ام...
نه خیالت می رود...
نه تو میایی...
هر روز که از نبودنت میگذره،
زندگی برام سخت تر میشه
خدایااااااااااا.............
به باد هم التماس می کنم...
خدا که جای خود دارد!!!
ﯾﺎ ﺟﺎﺵ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ...
یا ﯾﺎﺩﺵ…
هنوز نبودنتو باور نکردم.
کاش می شد ی روز .......
فقط می نویسم که یادآوری کنم به یادتم،
باورش با تو!!
هر آنکس را به آنچه قسمتش نیست،
عادت نده
که دل کندن از آن "مرگ" است
ایـن
به قـــــول پنـــاهی
دروغ گفتــــن را خــــــوب یـاد گرفتــــــــــه ام
حــال مـ ــن خــــــــوب است
خــوبِ خــوب
فقـط زیــــاد تا قسمتــی هــــوای دلــ ــم طوفــــانی
همــراه با غبـــارهـای خستگـــــــــــــی ست
و فکـر مـی کنـــم
ایـن روزهـــا...
خــدا هـم از حـــرف هـای تکـــ ــراری مــ ــن خستـــه است
چـه حــس مشتـرکـــی داریــم مــ ــن و خـــدا
او...
از حــرف هـای تکـــ ـــراری مــن خستـــه است
و مـــن...
از تکـــ ــرار غـــــم انگیــز روزهــــایم
مـی گوینـــد....
هـر وقــت دلـــت گرفــــــــت سکـــوت کـن
ایـن روزهــا....
هیــــچ کـس معنــای دلتنگـــ ـــی را
نمـی فهمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
مـــی روی و من پشت سرت آب نمـی ریـزم...
آخر میدانم وقتی هـــــــوای رفتــــــــن داری
دریـــــا را هم به پـایت بریـزم
بــــر نمــــی گــــردی..!
تفسیر کن،
دلتنگی هایم را
برای کسی که
قد تمام دلتنگی های دنیا
دلتنگشم.
تقدیم به معلم درسهای زندگیم
روحش شاد
در پس لبخندهایم گریه است،
تو نباشی غم اسیرم می کند،
دوریت هر لحظه پیرم می کند...
نبودنت،ندیدنت.... خیلی سخته!!!
بعد از رفتنت...
باید زنده بمانم...!!
که فقط می دانم
کسی را روزگاری دوست داشته ام،
که حالا شاید دیگر نشناسمش...
رشوه می دهم به روزهایم
تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید.
کاش ۱بار دیگه برا ۱لحظه می شد
ببینمت و بغلت کنم
حیف ک نمیشه ....
چقدر زود مارو تنها گذاشتی
خیلی دلم تنگه برات
رفتنت با خودت باشد
و فراموش کردنت،
بامن...
این روز ها نبودنت بیشتر عذابم میده
سخته که نیستی و.........
ماتمی شد،ماتم تو
میچرخه،چرخ زمان
میگرده،گرد جهان
اما تو دیگه نمی آیی
خنده هامان ، بیرنگ
مهربانی ، دلتنگ
آن پر باغ صداقت که نگاهت بوسید
با همان شوق تو را سبز به خاطر دارد
مادر انگار هنوز
با همان شوق دو چشمش به قدمهای بلندت مانده است
"فاطمه" با همه ی غلغله اش
از پدر شکوه ی دیر آمدنت را می گیرد
و نمی دانی ،
بعد تو نام معلم چه غریبانه شکست
وصدای زنگ تفریح ،
تا کجا ؟!
تا به فراسو پیچید...
من صبورم انگار
با همان مشق تحمل که تو یادم دادی
و پر از یاد صمیمانه ی "معصوم"توام
تقدیم به معصوم ترینی ک اینک نیست
روحش شاد،یادش سبز
و از کنارم رد شد،
این است قتل غیر عمد!!!
روز ب روز نبودنت برام سخت تر میشه
کاش......................
اما...
او که بدرقه می کند
خوب می داند که،
کاسه ی آب معجزه نمی کند...!!!
تنهایی را باید با خط بریل نوشت،
شنیدنش کافی نیست
باید لمسش کرد...
اما...
چقدر برای پاهایم،
کوچکند.....