تقدیم به روح بلند فرشته های آسمانیم
رفت و گلستان دلم خار شد
شام سيه باز پديدار شد
رفت و بهاران همه پاييز شد
کاسه صبر همه لبريز شد
رفت ولي آينه مهر بود
پاک دل و خوب و پريچهر بود
رفت ولي شعله به جان ها کشيد
آتش غم را به دل ما کشيد
رفت ولي آينه نور بود
زنده دل و دولت مسرور بود
آن که پر از مهر و وفا بود رفت
رفت وليکن بخدا زود رفت
رفت ولي پشت مرا هم شکست
عهد مرا با غم صدساله بست
آمدم انگار ولي دير بود
کار مرا قسمت تاخير بود
حسرت يک بار دگر ديدنت
حسرت آن قهقهه خنديدنت
مانده به دل مانده به دل بيوفا
درگذر از علت تاخير ما
روح تو آزاده و آزاد بود
روي تو خندان و دلت شاد بود
دير شد و نور دو تا ديده ام!!
جاي رخت عکس تو را ديده ام
آمدم اين بار ولي بيوفا
گفت کسي رفته اي از جمع ما
گفت ولي شعله به جانم کشيد
آتش غم را به جهانم کشيد
گفت دگر از بر ما رفته است
گفت که در زير زمين خفته است
گفت وليکن نشود باورم
چيز دگر گفت مرا مادرم
گفت که چون جام عدم سرکشيد
وقت اذان سوي خدا پر کشيد
جايگه او نه دل خاک بود
منزل او گنبد افلاک بود
عرش طلب کرده که از خاک رفت
پاک ترين پاک بد و پاک رفت
شام سيه باز پديدار شد
رفت و بهاران همه پاييز شد
کاسه صبر همه لبريز شد
رفت ولي آينه مهر بود
پاک دل و خوب و پريچهر بود
رفت ولي شعله به جان ها کشيد
آتش غم را به دل ما کشيد
رفت ولي آينه نور بود
زنده دل و دولت مسرور بود
آن که پر از مهر و وفا بود رفت
رفت وليکن بخدا زود رفت
رفت ولي پشت مرا هم شکست
عهد مرا با غم صدساله بست
آمدم انگار ولي دير بود
کار مرا قسمت تاخير بود
حسرت يک بار دگر ديدنت
حسرت آن قهقهه خنديدنت
مانده به دل مانده به دل بيوفا
درگذر از علت تاخير ما
روح تو آزاده و آزاد بود
روي تو خندان و دلت شاد بود
دير شد و نور دو تا ديده ام!!
جاي رخت عکس تو را ديده ام
آمدم اين بار ولي بيوفا
گفت کسي رفته اي از جمع ما
گفت ولي شعله به جانم کشيد
آتش غم را به جهانم کشيد
گفت دگر از بر ما رفته است
گفت که در زير زمين خفته است
گفت وليکن نشود باورم
چيز دگر گفت مرا مادرم
گفت که چون جام عدم سرکشيد
وقت اذان سوي خدا پر کشيد
جايگه او نه دل خاک بود
منزل او گنبد افلاک بود
عرش طلب کرده که از خاک رفت
پاک ترين پاک بد و پاک رفت
تنها آرزوم دوباره کنار هم بودنمون شده...
آرزوی محااااااال
خییییییییییییییلی زود تنهامون گذاشتید
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و نهم مرداد ۱۳۹۴ ساعت 21:7 توسط M.A
|